ده کوچکی است از دهستان رستم آباد بخش رامهرمز شهرستان اهواز. واقع در 10هزارگزی جنوب رامهرمز و 6هزارگزی خاور راه اتومبیل رو رامهرمز به خلف آباد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
ده کوچکی است از دهستان رستم آباد بخش رامهرمز شهرستان اهواز. واقع در 10هزارگزی جنوب رامهرمز و 6هزارگزی خاور راه اتومبیل رو رامهرمز به خلف آباد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
که حیله سازد. فریبنده و مکرساز: دست بدار ای چو فلک زرق ساز ز آستی کوته و دست دراز نظامی. مشو جفت این جادوی زرق ساز که پنهان کشست آشکارانواز. نظامی. رجوع به زرق شود
که حیله سازد. فریبنده و مکرساز: دست بدار ای چو فلک زرق ساز ز آستی کوته و دست دراز نظامی. مشو جفت این جادوی زرق ساز که پنهان کشست آشکارانواز. نظامی. رجوع به زرق شود
مخفف از این سان، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، بدین نحو، از این طرز، از این دست: زین سان که کس تو میخورد خرزه سیرش نکند خیار کاونجک، منجیک (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
مخفف از این سان، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، بدین نحو، از این طرز، از این دست: زین سان که کس تو میخورد خرزه سیرش نکند خیار کاونجک، منجیک (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
دهی از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 50 هزارگزی خاوری الیگودرز و کنار راه مالرو فرسش به فهره است. آب آن از قنات و چاه و محصول آن غلات، لبنیات، تریاک، چغندرقند، پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری میباشد. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 50 هزارگزی خاوری الیگودرز و کنار راه مالرو فرسش به فهره است. آب آن از قنات و چاه و محصول آن غلات، لبنیات، تریاک، چغندرقند، پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری میباشد. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان حشمت آباد بخش دورود شهرستان بروجرد. واقع در 30هزارگزی شمال خاوری دورود و کنار راه مالرو هزارجریب به زاغه، با 106 تن سکنه. آب آن از قنات و چشمه و راه آن مالرو است. چندین مزرعۀ بزرگ و کوچک دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان حشمت آباد بخش دورود شهرستان بروجرد. واقع در 30هزارگزی شمال خاوری دورود و کنار راه مالرو هزارجریب به زاغه، با 106 تن سکنه. آب آن از قنات و چشمه و راه آن مالرو است. چندین مزرعۀ بزرگ و کوچک دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
کسی که گره درست کند. گره سازنده: بهر گشاد کار که در بستگی کم است با قامت خمیده گره ساز میروم. درویش واله هروی (از آنندراج). ، سازندۀ دگمه و دگمه ساز. (ناظم الاطباء)
کسی که گره درست کند. گره سازنده: بهر گشاد کار که در بستگی کم است با قامت خمیده گره ساز میروم. درویش واله هروی (از آنندراج). ، سازندۀ دگمه و دگمه ساز. (ناظم الاطباء)
نام ولایتی است: زره گران و تبرسران نام دو ولایت است در طرف دربند شیروان. (انجمن آرا) (آنندراج) : باکو به بقاش باج خواهد خزران و ری و زره گران را. خاقانی
نام ولایتی است: زره گران و تبرسران نام دو ولایت است در طرف دربند شیروان. (انجمن آرا) (آنندراج) : باکو به بقاش باج خواهد خزران و ری و زره گران را. خاقانی
کنایه از محیل و مکار چه حیله هائی که گربه در گرفتن موش میکند مشاهده گردیده باشد. (آنندراج). محیل. مکار. فریب دهنده. (از برهان) (از آنندراج). به عقیدۀ علامۀ دهخدا صحیح کلمه ’گربه شان’ و صحیح گربه سانی، ’گربه شانی’ است، در فرهنگ رشیدی نیز ’گربه شانه’ به معنی محیل و مکار آمده: و آن را به حیلت بلا بندی توان کرد و گربه شانی توان به میدان آورد. (کلیله و دمنه). در کلیله های چاپی این تعبیر ’گربه سان’ و ’گربه سانی’ ضبط شده، ولی بر حسب اقرب احتمالات اصل ’گربه شانی’ است. (امثال و حکم دهخدا). گربه شاندن به قرائن استنباط میشود که شاندن مصدر جعلی شانه کردن است (رجوع شود به شاندن) و گربه شاندن و گربه شانگی بمعنی تملق و چاپلوسی کردن: چو گربه شانگی کی لایق آید چنین سلطان چنین شیر ژیان را؟ مولوی (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
کنایه از محیل و مکار چه حیله هائی که گربه در گرفتن موش میکند مشاهده گردیده باشد. (آنندراج). محیل. مکار. فریب دهنده. (از برهان) (از آنندراج). به عقیدۀ علامۀ دهخدا صحیح کلمه ’گربه شان’ و صحیح گربه سانی، ’گربه شانی’ است، در فرهنگ رشیدی نیز ’گربه شانه’ به معنی محیل و مکار آمده: و آن را به حیلت بلا بندی توان کرد و گربه شانی توان به میدان آورد. (کلیله و دمنه). در کلیله های چاپی این تعبیر ’گربه سان’ و ’گربه سانی’ ضبط شده، ولی بر حسب اقرب احتمالات اصل ’گربه شانی’ است. (امثال و حکم دهخدا). گربه شاندن به قرائن استنباط میشود که شاندن مصدر جعلی شانه کردن است (رجوع شود به شاندن) و گربه شاندن و گربه شانگی بمعنی تملق و چاپلوسی کردن: چو گربه شانگی کی لایق آید چنین سلطان چنین شیر ژیان را؟ مولوی (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
هر آنچه سوراخ می کند زره را. (ناظم الاطباء) (آنندراج) : سوگند میخورم بسنان زره سمت کز تاب حمله گوئی تنین محور است. اثیر اخسیکتی (از آنندراج). - سنان زره سم، سنانی که زره را سوراخ سوراخ کند. (آنندراج)
هر آنچه سوراخ می کند زره را. (ناظم الاطباء) (آنندراج) : سوگند میخورم بسنان زره سمت کز تاب حمله گوئی تنین محور است. اثیر اخسیکتی (از آنندراج). - سنان زره سم، سنانی که زره را سوراخ سوراخ کند. (آنندراج)
دهی است از دهستان 3 بخش هرسینی شهرستان کرمانشاه، واقع در 27000گزی جنوب باختر هرسین و کنار رود خانه گاماسیاب. هوای آن سرد و معتدل و دارای 225 تن سکنه است. آب آنجا از رودخانه و چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات، حبوبات وتریاک و شغل اهالی زراعت، راه آن مالرو و مزرعه کله هو جزء این ده است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان 3 بخش هرسینی شهرستان کرمانشاه، واقع در 27000گزی جنوب باختر هرسین و کنار رود خانه گاماسیاب. هوای آن سرد و معتدل و دارای 225 تن سکنه است. آب آنجا از رودخانه و چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات، حبوبات وتریاک و شغل اهالی زراعت، راه آن مالرو و مزرعه کله هو جزء این ده است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
آنکه زره می سازد. (ناظم الاطباء). سازندۀ زره. زره گر: زره باف گردون دوصد ماه و سال نگردید تا حلقه ساز هلال بنام سپهدار اقلیم شام نشد این زره برکف او تمام. ملا طغرا (از آنندراج). رجوع به زره و زره گر شود
آنکه زره می سازد. (ناظم الاطباء). سازندۀ زره. زره گر: زره باف گردون دوصد ماه و سال نگردید تا حلقه ساز هلال بنام سپهدار اقلیم شام نشد این زره برکف او تمام. ملا طغرا (از آنندراج). رجوع به زره و زره گر شود
زره دارنده. دارای زره. (فرهنگ فارسی معین). زره پوش. (فرهنگ فارسی ایضاً) (ناظم الاطباء) : رجل دارع، مرد زره دار. (منتهی الارب). زره پوشیده. (ناظم الاطباء) : پس پشت ایشان ز رومی سران زره دارو مردان جنگ آوران. فردوسی. گزین کرد از ایرانیان سه هزار زره دار و برگستوانور سوار. فردوسی. شمردند بر میمنه سه هزار زره دار و کارآزموده سوار. فردوسی. بدرگاه ارجاسب آمد دلیر زره دار و غران به کردار شیر. فردوسی. زره دار بد کز تن خویش پوست همی کند و پنداشتی درع اوست. اسدی (گرشاسبنامه). ، کشتی زره دار. (فرهنگ فارسی معین). از انواع کشتی های جنگی است که بدنۀ آن از صفحات پولاد پوشیده شده است تا گلوله های دشمن در آن اثری نکند
زره دارنده. دارای زره. (فرهنگ فارسی معین). زره پوش. (فرهنگ فارسی ایضاً) (ناظم الاطباء) : رجل دارع، مرد زره دار. (منتهی الارب). زره پوشیده. (ناظم الاطباء) : پس پشت ایشان ز رومی سران زره دارو مردان جنگ آوران. فردوسی. گزین کرد از ایرانیان سه هزار زره دار و برگستوانور سوار. فردوسی. شمردند بر میمنه سه هزار زره دار و کارآزموده سوار. فردوسی. بدرگاه ارجاسب آمد دلیر زره دار و غران به کردار شیر. فردوسی. زره دار بد کز تن خویش پوست همی کند و پنداشتی درع اوست. اسدی (گرشاسبنامه). ، کشتی زره دار. (فرهنگ فارسی معین). از انواع کشتی های جنگی است که بدنۀ آن از صفحات پولاد پوشیده شده است تا گلوله های دشمن در آن اثری نکند
دهی است از دهستان نودان در بخش کوهمرۀ نودان شهرستان کازرون، که در 7 هزارگزی شمال نودان، در دامنۀ شمالی کوه تل مرگ و رود خانه شاپور قرار دارد. دامنه و معتدل است و 105 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه شاپور و محصول آنجا غلات و برنج است. شغل مردم آنجا زراعت و قالی و گلیم بافی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان نودان در بخش کوهمرۀ نودان شهرستان کازرون، که در 7 هزارگزی شمال نودان، در دامنۀ شمالی کوه تل مرگ و رود خانه شاپور قرار دارد. دامنه و معتدل است و 105 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه شاپور و محصول آنجا غلات و برنج است. شغل مردم آنجا زراعت و قالی و گلیم بافی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
یا مرغ سانان، جمع مرغ سان. راسته ای از پستانداران پست که جزو دسته بی جفتان میباشند و چون مانند پرندگان تخم گذارند بر خلاف دیگر پستانداران که برای تغذیه جنین در رحم احتیاج به عضوی بنام جفت دارند فاقد جفت میباشند. حرارت بدن مرغ سانان از پستانداران دیگر کمتر (بین 25 تا 28 درجه) است و بعلاوه مانند پرندگان دارای منقار هستند و نیز مجرای ادراری و تناسلی در قسمت انتهایی راست روده که بنام بالوعه یا کلوآک نامیده میشود باز میگردد و همچنین مانند خزندگان و پرندگان تخم گذارند و پس از تخم گذاری مانند مرغ بر روی تخمها میخوابند تا نوزاد از تخم خارج شود. نوزاد پس از خروج از تخم از غده های شیری مادر تغذیه میکند. مهمترین نمونه ای که امروزه از مرغ سانان مشاهده میشود دو جنس اردک پور و اکیدنه است که در جزایر استرالیا میزیند
یا مرغ سانان، جمع مرغ سان. راسته ای از پستانداران پست که جزو دسته بی جفتان میباشند و چون مانند پرندگان تخم گذارند بر خلاف دیگر پستانداران که برای تغذیه جنین در رحم احتیاج به عضوی بنام جفت دارند فاقد جفت میباشند. حرارت بدن مرغ سانان از پستانداران دیگر کمتر (بین 25 تا 28 درجه) است و بعلاوه مانند پرندگان دارای منقار هستند و نیز مجرای ادراری و تناسلی در قسمت انتهایی راست روده که بنام بالوعه یا کلوآک نامیده میشود باز میگردد و همچنین مانند خزندگان و پرندگان تخم گذارند و پس از تخم گذاری مانند مرغ بر روی تخمها میخوابند تا نوزاد از تخم خارج شود. نوزاد پس از خروج از تخم از غده های شیری مادر تغذیه میکند. مهمترین نمونه ای که امروزه از مرغ سانان مشاهده میشود دو جنس اردک پور و اکیدنه است که در جزایر استرالیا میزیند